Web Analytics Made Easy - Statcounter

همشهری آنلاین، «کفش‌های میرزا نوروز»  در دهه ۶۰ ساخته شد، یعنی زمانی که هنوز استفاده از دکور تا این‌اندازه در سینمای ایران رشد نکرده بود. برای همین، فیلم را در مکان‌های تاریخی فیلم‌برداری کرده‌اند تا حس و حال گذشته را بهتر نشان دهند؛ بخش‌هایی از  این فیلم در مکان‌های تاریخی قزوین و تهران فیلم‌برداری شده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از آن‌جا که از ساخت این فیلم مدت‌ها می‌گذرد، عکس‌های فیلم را به سختی به‌دست آوردیم. اگر یاری دوستان در سایت سوره سینما نبود و این عکس‌ها را از آرشیو خود برای ما نمی‌فرستادند، این مطلب به سرانجام نمی‌رسید.

سرباز، دستی به کلاه سفید و نارنجی‌اش می‌کشد و پیرمرد را پرت می‌کند جلوی تخت حاکم. بعد شروع می‌کند بلندبلندشمردن که «قربان! جنون به سرش زده. تا به حال ۷ سر، ۸ پا، ۱۲ دست و ۱۷ کاسه ‌سر شکانده. ۸ چشم را کور کرده و عده زیادی را مجروح کرده است...». سرباز اینها را با چنان شور و هیجانی می‌گوید که انگار این پیرمرد لاجون همه این کارها را به‌تنهایی کرده است و درست همین موقع است که کفش‌های درب‌وداغانی را بالا می‌آورد و ماجرا لو می‌رود که دوباره کفش‌های جناب میرزانوروز کار دستش داده است.  

مثل اصفهان نباشد 

از سر کوچه مولوی هم می‌شود گنبد فیروزه‌ای حسینیه را دید. عمارت «امینی‌ها»   باقیمانده ۱۶ عمارت تودرتو و پیوست‌های آنهاست که در زمان ناصرالدین‌شاه‌قاجار به وسیله جناب امینی‌ها که از تجار معروف قزوین هم بوده، ساخته شده است. آب‌نمای مستطیلی با فواره‌ای نقلی، تقریبا از دم در تا ستون‌های عریض و طویل عمارت ادامه دارد.  

نمای بیرونی حسینیه با کاشیکاری فیروزه‌ای و پنجره‌های  رنگی زیر نور آفتاب بهاری قزوین شکوه عمارت را چندبرابر کرده است؛ عمارتی که چیزی حدود ۳ دهه پیش لوکیشن فیلم به‌یادماندنی «کفش‌های میرزا نوروز» بود.

متوسلانی – کارگردان- برای اینکه یادش بیاید چطور برای فیلم‌برداری از قزوین و خانه امینی‌ها سر درآوردند، کلی چین‌وچروک به پیشانی‌اش می‌اندازد و دست آخر می‌گوید: «برایمان خیلی اهمیت داشت که از مکان‌هایی استفاده کنیم که برای تماشاچی شناخته‌شده نباشد. من هیچ دوست نداشتم بیننده با اولین سکانسی که از فیلم می‌بیند سریع بگوید آهان! اینجا مثلا اصفهان است» و تعریف می‌کند که برای قصر حاکم، تمام خانه‌های قدیمی تهران را زیر پا گذاشته‌اند تا اینکه به پیشنهاد یکی از دوستان و در ابتدا برای بازدید از بازار قزوین و پیداکردن لوکیشنی برای دکان عطاری جناب میرزا راهی قزوین می‌شوند.  

کمی که خیره شوید رنگ‌های شاد و شفاف پنجره‌های پشت سر میرزا را می‌بینید خانه‌ای از رنگ و شیشه

حسینیه امینی‌ها یکی از زیباترین بناهای تاریخی قزوین است که چیزی حدود ۱۹۰ سال پیش توسط معماران همدانی و قزوینی و برای شخصی به همین نام ساخته شده. اما ماجرای حسینیه‌شدن این خانه از این قرار است که حدود ۲۷ سال بعد از ساخته‌شدن عمارت، در سال ۱۳۰۲ ناصرالدین‌شاه در گشت‌وگذارهایش سر از قزوین و این خانه درمی‌آورد. جناب پادشاه از این خانه خوشش می‌آید و دستور می‌دهد از آن به بعد یکی از قصرهای او باشد. آقای امینی هم که از اینکه خانه‌اش قصر شود هیچ دل خوشی نداشته، زودتر از جناب پادشاه دست به کار می‌شود و عنوان حسینیه روی خانه‌اش می‌گذارد.  

حسینیه امینی‌ها بنایی شمالی- جنوبی است که در قدیم ۶ حیاط داشته اما بعد از اینکه ۲ حیاط آن به خیابان تبدیل می‌شود، ۴ حیاط اطراف آن باقی می‌ماند که به حیاط‌های اندرونی، بیرونی و جانبی معروف می‌شوند و هر کدام هم کاربردهای خاص خودشان را داشته‌اند. در ورودی حسینیه، در نقلی و جمع‌وجوری است که بعد از ۳-۲ پله به حیاطی بسیار زیبا با سنگفرش تیشه‌ای ختم می‌شود.  

در عمارت اصلی و در طبقه اول ۳ تالار بزرگ شرقی- غربی وجود دارد؛ تالارهایی که در قدیم فقط مورد استفاده مردهای خانه و مهمانانشان بوده و خانم‌ها در محلی به نام «خانم‌نشین» می‌نشسته‌اند. تالار مرکزی از ۲ تالار دیگر بزرگتر است و همان تالاری است که تخت حاکم فیلم «کفش‌های میرزانوروز» در آن قرار داشت.

چراغ خوش خط و خالی که کنار عکس جناب امینی‌های بزرگ در تالار بزرگ خانه امینی‌ها جا خوش کرده

متوسلانی می‌گوید: «خانه یک سالن بزرگ داشت که تخت حاکم را آنجا گذاشته بودیم. بساط فلک میرزا نوروز هم همان‌جا برپا بود؛ اتاقی هم بود که گچبری خوبی داشت و آن را خانه معتمدالتجار کردیم که مدام ضامن میرزا نوروز می‌شد». تالار به وسیله ۲ پنج‌دری بزرگ به تالارهای شمالی و جنوبی وصل می‌شد. عمارت پر از ارسی‌های مشبک و شیشه‌های رنگی بود که به صورت شمسه (نصف قرص، نصف آفتاب) دم ظهر، بازی رنگ و نور فوق‌العاده‌ای در عمارت راه‌می‌انداخت. سقف تالار مرکزی با نقاشی روی چوب، آینه‌کاری و گچبری، مثل فرش زیبایی بود که به فرش بالای سر هم معروف بود.  

در زیر این مجموعه، سرداب‌هایی با انبار، آشپزخانه و شربت‌خانه وجود داشته. در وسط این سرداب هم فواره‌ای قرارداشت که حالا به دلیل بسته‌شدن چشمه‌های ورودی آب از کار افتاده است. در گوشه دیوارها و در اطراف فواره هم سکوهایی برای نشستن ساخته شده که ظاهرا به‌خاطر خنکی‌اش محل درست‌ودرمانی برای چرت بعدازظهرهای تابستان اهالی خانه بوده است.

تخت حاکم را در اتاق اصلی حسینیه گذاشته بودند. اتاقی که به خاطر زرق و برقش، برای حاکم و بزازباشی بهترین مکان بود  دکان میرزا در بازار قزوین 

اما متوسلانی و گروهش که اول برای وراندازکردن بازار راهی قزوین شده‌بودند با دیدن خانه امینی‌ها حسابی زمین‌گیر می‌شوند و بعد از روبه‌راه‌شدن لوکیشن خانه و قصر جناب حاکم سر از بازار قزوین درمی‌آورند. متوسلانی می‌گوید «از قبل به بازار قزوین فکر کرده بودم چون بازار قزوین شکل سنتی‌اش را داشت. درهای مغازه‌ها و بافت معماری بازار هنوز همان‌طور قدیمی مانده بود»؛ معماری‌ای که حالا با وجود کانال‌های کولر و دروپنجره‌های آهنی، بکری و دست‌نخورده‌بودنش را از دست داده است.  

بازار قزوین مجموعه‌ای تاریخی است که ساخت‌وسازش از دوران صفویه شروع شده اما بخش عمده آن در زمان قاجاریه ساخته شده است؛ مجموعه‌ای که علاوه بر سرای تجار، بناهایی هم به عنوان مدرسه، مسجد، گرمابه و آب‌انبار داشته است؛ بناهایی که هرچند حالا از بین رفته، اما باعث شده بازار قزوین به لحاظ باستان‌شناسی یک مجموعه کم‌نظیر بین بازارهای سنتی ایران باشد. علاوه بر وسعت ترکیب، طرح‌های شطرنجی و مشبک به کار رفته در معماری بازار، از مهم‌ترین ویژگی‌های بازار قزوین است.  سرای وزیر، سرای حاج‌رضا، سرای رضوی، سرای سعدالسلطنه، مسجدالنبی (مسجد شاه) و تیمچه‌های بازار که مجموعه‌ای از کاروانسراها و دکان تجار بوده، از مهم‌ترین بخش‌های بازار است.  

سکانس‌های دکان عطاری جناب میرزانوروز و کفاشی جناب کفاش که از دست میرزا و وصله‌های کفش پاره‌پوره‌اش حسابی عاصی شده بود و سایه میرزا را هم با سنگ می‌زد و البته دکان اشرافی جناب بزازباشی یا همان معتمدالتجار که در طول فیلم کاری نداشت جز وساطت میرزانوروز، در «سرای وزیر» فیلم‌برداری شده است.

متوسلانی علت انتخاب این سرا از مجموعه بازار قزوین را این می‌داند که «دکان‌های این سرا درهایی (ارسی‌هایی) قدیمی با چهارچوب مخصوص داشت که به صورت بالا و پایین حرکت می‌کرد و باز و بسته می‌شد»؛ اتفاقی که به قول خود متوسلانی باعث می‌شد بتوانند نمای متفاوتی از میرزانوروز کلافه هنگام بازکردن دکان عطاری‌اش بگیرند.  بیشتر حجره‌های این سرا طاق‌های لچکی (طرحی به شکل سه‌گوش) با کاشیکاری و نقوشی مثل شیر و پرنده و طرح‌های اسلیمی و ختایی دارد اما از همه این طرح‌ها جالب‌تر طرح آدم‌های بال‌دار - درست بالای سر حجره‌ها- است که نشان می‌دهد معمار این بناها بیشتر از اینکه روحیه کاسب‌وکار داشته باشد، به فکر خیال‌پردازی اهالی بازار  بوده.  

حمام، تهران و داستان‌های دیگر

ماجرای جناب میرزا از آنجا شروع می‌شد که او برای حمام به گرمابه‌ای می‌رفت و از قضا جناب حاکم هم در آن گرمابه مشغول استحمام بود؛ بعد اشتباهی کفش‌های جناب حاکم را به خیال اینکه کسی خواسته لطفی در حقش بکند و او را از شر کفش‌های وصله‌پینه‌خورده‌اش خلاص کند پوشید  و درست از اینجا بود که دردسرهای میرزانوروز شروع می‌شد.

متوسلانی می‌گوید: «حمام‌های زیادی را در ایران دیدیم. بعد فکر کردیم تمرکزمان را بگذاریم روی قزوین. تا اینکه یک حمام قدیمی پیدا کردیم؛ ولی سربینه‌اش مدرن شده بود و خزینه‌اش هم مثل سابق نبود. ناچار شدیم تا حد خیلی زیادی دکور بزنیم». 

متوسلانی تعریف می‌کند که در قزوین در بلندبالایی که بتوانند آن را به جای در قصر حاکم جابزنند پیدا نمی‌کنند؛ برای همین هم ناچار می‌شوند بندوبساطشان را جمع کنند و برای فیلم‌برداری چند سکانس به اصفهان بروند؛ «مجبور شدیم برای در قصر حاکم از در عمارت عالی‌قاپو استفاده کنیم اما در عالی‌قاپو هم آن فرمی را که ما می‌خواستیم نداشت.  

ما پنجره‌ای می‌خواستیم که روی در وجود داشته باشد تا وقتی مردم شکایات‌شان را از دست میرزانوروز پیش حاکم می‌برند، آن را باز کنند؛ برای همین هم یک در دیگر ساختیم و پنجره‌ای روی آن درآوردیم و آن صحنه‌هایی را که می‌خواستیم فیلم‌برداری کردیم.» و بعد تعریف می‌کند که روی در عالی‌قاپو طرح پنجره‌ای را نقاشی می‌کنند تا خیلی هم عوض‌شدن درهای قصر جناب حاکم مشخص نباشد.  

حالا مارکوپولوبازی گروه درست از همین‌جا شروع می‌شود. آنها بعد از اصفهان راهی تهران می‌شوند تا خانه حیاط‌دار و درست‌ودرمانی برای خانه میرزانوروز پیدا کنند؛ خانه‌ای که بشود بساط دیگ‌های بزرگ عطرگیری را در آن‌ علم کرد.

متوسلانی می‌گوید: «هر چه در قزوین دنبال خانه‌ای گشتیم که حیاط و ساختمان مناسبی داشته باشد تا بتوانیم خانه میرزانوروز را در آنجا فیلم‌برداری کنیم پیدا نشد؛ برای همین هم در بین خانه‌های قدیمی تهران در نزدیکی‌های سه‌راه‌ امین‌حضور خانه‌ای پیدا کردیم که به لحاظ معماری با خانه امینی‌ها مطابقت داشت؛ چون ما اصرار داشتیم که تفاوت معماری زیادی نداشته باشد  که این شک به وجود بیاید که این خانه‌ها در ۲ عصر متفاوت ساخته شده‌اند». 

بازار قزوین مجموعه‌ای تاریخی است که ساخت‌وسازش از دوران صفویه آغاز و در زمان قاجاریه به پایان رسید سینماگران، مواظب باشید

با وجود همه این دردسرها و مارکوپولوبازی‌ها، متوسلانی کار در لوکیشن تاریخی را ترجیح می‌دهد و می‌گوید: «اگر قرار باشد باز هم فیلمی بسازم که به مکان‌های تاریخی نیاز داشته باشد حتما ترجیح اولم همان لوکیشن‌های طبیعی است تا دکور»؛ هرچند او معتقد است امکان کار در لوکیشن طبیعی به لحاظ میزانسن و نورپردازی محدود است اما هزینه کمتری می‌برد و حسابی به‌صرفه است. او می‌گوید: «دکور با توجه به بودجه محدودی که سینماگران ما دارند تصنعی از کار درمی‌آید؛ پس همان بهتر که اگر قرار است مثلا در فیلم‌ام قصر حاکم یا یک بازار سنتی را داشته باشم در همین مکان‌ها فیلم‌برداری کنم». 

اما با وجود همه این حرف‌وحدیث‌ها کم نشنیده‌ایم خبر آسیب دیدن یک بنای تاریخی را وقتی کار اهالی سینما با آنجا تمام شده. باید دید سینماگران ما همان اندازه که به فکر بودجه فیلم‌سازی‌شان هستند، به فکر «نگهداری» آن مکان تاریخی‌ای که برای لوکیشن‌شان انتخاب می‌کنند هم هستند یا نه!

کد خبر 760556 منبع: سرزمین من برچسب‌ها سفر - گردشگری فرهنگ - میراث فرهنگی استان قزوین

منبع: همشهری آنلاین

کلیدواژه: سفر گردشگری فرهنگ میراث فرهنگی استان قزوین کفش های میرزا خانه امینی ها بازار قزوین میرزا نوروز فیلم برداری مجموعه ای جناب حاکم برای همین ساخته شده قصر حاکم تخت حاکم ساخته شد خانه ای مکان ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.hamshahrionline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «همشهری آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۵۴۱۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

امروز چهلم بهار است؛ جشنی که از یاد رفته!

«چهلم نوروز» مصادف با دهم اردیبهشت‌ماه از جمله آیین‌های وابسته به نوروز است. آیینی که در روزگار فعلی احتمالا نام آن به گوش کمتر کسی خورده است اما هنوز هم می‌توان ردپایی از آن را در نقاط مرکزی ایران و شهرهایی مانند شیراز و کرمان دید.

به گزارش ایسنا، در ایرانِ باستان تحویل بهار مانند روزگار فعلی تنها با رسومِ پیش از این اتفاق شناخته نمی‌شد. نوروز یکی از مهم‌ترین آیین‌ها قلمداد می‌شد که ایرانیان برای پیش و پس از آن خود را آماده می‌کردند و کارها و مناسک خاصی انجام می‌دادند. بنابراین رسوم نوروزی مانند امروز تنها به جشن‌هایی مانند چهارشنبه‌سوری، خانه‌تکانی، سبز کردن دانه‌ها، نوروزخوانی، جشن گلدان، تکم‌گردانی و... محدود نبود و تا مدتی بعد از نوروز هم ادامه داشت.

به همین علت است که برخی نوروز را نه یک روز و نه سیزده روز می‌دانند؛ به اعتقاد آنها نوروز یک بازه زمانی است. در این زمینه شبان میرشکرایی - مدیر اجرایی پرونده جهانی نوروز در یونسکو پیش از این به ایسنا، گفته بود: «از وقتی که این تحول طبیعی اتفاق می‌افتد، در نقاط گرمسیرتر به میانه زمستان می‌رسد و در نقاط سردسیر به میانه بهار. اشعاری هم داریم به این شرح که «اینک بیامده است به پنجاه روز پیش/جشن سده طلایه جشن نوروز روشنی»، یعنی جشن سده را طلایه‌دار نوروز و نوبهار دانسته‌اند. از آن طرف در حوزه فرهنگی شمال غرب ایران در منطقه آذربایجان تفسیری است که تا وقتی توت از درخت نیفتاده، نوروز است و زمان آن تا اواخر اردیبهشت‌ماه است؛ یعنی یک بازه سه‌ماهه برای نوروز داریم. هرکسی در این بازه سه‌ماهه به سبک و سیاق، رنگ و آیین خودش نوروز را پاس می‌دارد و نمی‌توانیم او را محدود به یک بازه زمانی کنیم.»

بر این اساس آداب و آیین‌های مربوط به نوروز (بر اساس تعریف امروزی از این مناسبتِ ۱۳ روزه) در سه گروه پیشانوروزی، هنگام نوروز و پسانوروزی طبقه‌بندی می‌شود؛ موضوعی که بنابر آنچه گفته شد احتمالا در گذشته‌های دور اینگونه نبوده است.

بخت‌گشایی با توسل به ماهی دندان‌طلا!

برای چله نوروز در شیراز دو جشن آب و گل‌های محمدی و جشن بخت‌گشایی برگزار می‌شد. جشن آب و گل‌های محمدی که تا دوره قاجار تداوم داشت در باغ دلگشا به مدت یک هفته برگزار می‌شد.

جشن بخت‌گشایی نیز در آرامگاه سعدی برپا می‌شد و آداب خاص خود را داشت. طبق این رسم، دخترانی که می‌خواستند بختشان باز شود و یا آرزو داشتند بچه‌دار شوند، باید تورهایی به رنگ سبز روی سر خود می‌انداختند و روی آن نُقل می‌گذاشتند و به شکلی که نقل از روی سرشان نیفتد از پله‌ها پایین می‌رفتند و مقابل حوضِ آرامگاه سرشان را خم می‌کردند تا نقل درون دهان ماهی دندان طلا بیفتد!

در این باور فرقی نمی‌کرد که اصلا ماهی دندان‌طلا وجود دارد یا نه و یا حتی اگر نمونه‌ای نادر از آن پیدا شود، هدف‌گیری فرد باید چقدر دقیق باشد که نقل دقیقا در دهان ماهی بیفتد. احتمالا تنها موضوع مهم این بود که اجرای این رسم خیال دختران را راحت می‌کرد که آرزویشان برآورده می‌شود.

شیرازی‌ها در کنار اجرای این مناسک یا نوعی آش به نام «دیگ جوش» می‌پختند و یا مشغول خوردن آش سبزی و کاهو می‌شدند.

جشنی برای درخواست سلامتی 

چهلم نوروز در کرمان آداب و آیین‌های خاص خود را دارد که همچنان هم برخی به اجرای آن پایبند هستند. این آیین‌ها در سال ۱۳۸۸ با عنوان «چهلم بهار» در فهرست میراث ناملموس ملی به ثبت رسیده است. کرمانی‌ها «آیین تندرستان» یا «تندرستون» را اصلی‌ترین بخش جشن چهلم بهار می‌دانند که هدف آن درخواست سلامتی و تندرستی است و هنوز به شکل جدی در این منطقه از کرمان برگزار می‌شود.

این جشن در یکی از مهم‌ترین مناطق کرمان به نام «شیوشگان» به معنای محل شیون و زاری برگزار می‌شود. دعا برای گشایش بخت، بریدن چادر عروس در این روز، آب چهل ریختن برای زنان حامله یا زائو، پختن و خوردن آش اوماج و نواختن موسیقی از جمله آیین‌های این جشن است.

جشن تندرستان در کرمان  جشن تندرستان در کرمان

در کوه شاه‌خیرالله منطقه پاریز کرمان نیز زیارتگاهی وجود دارد که در این روز مردم آنجا کنار یکدیگر جمع می‌شوند. عشایر در این روز با ظرف‌های شیر که از شب قبل دوشیده‌اند در دامنه کوه مستقر می‌شوند و با آن آش شیر می‌پزند تا در میان مردم تقسیم کنند.

سایر افراد هم زیرانداز می‌اندازند، چای درست می‌کنند و شیرینی‌هایی که از دوران دید و بازدیدهای نوروز باقی مانده را به یکدیگر تعارف می‌کنند. پس از آن هرکس که خواسته‌ای دارد راهی زیارتگاه می‌شود.

با این حال این روزها جشن «چهلم نوروز» مانند گذشته رونق ندارد و تنها در مناطقی محدود، افراد خود را پایبند به اجرای آن می‌دانند، موضوعی که باعث می‌شود این فرهنگ کهن بیش از پیش به دست فراموشی سپرده شود و احتمالا تا چند سال آینده تنها فقط نامی از آن در فهرست میراث ناملموس ملی باقی بماند.

کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • نرخ خرید بازار مسکن؛ با ۵ میلیارد تومان صاحب‌خانه شوید +جدول
  • امروز چهلم بهار است؛ جشنی که از یاد رفته!
  • دستگیری اعضای باند ۴ نفره سارقان به عنف/نوشابه‌های قاچاق به بازار نرسید
  • توزیع ۲۰ تن گوشت منجمد گوسفندی وارداتی تنظیم بازاری در قزوین
  • (ویدئو) تغییر باورنکردنی لوکیشن سریال خانه به دوش پس از ۲۰ سال
  • امنیت حاکم بر هرمزگان ناشی از وحدت شیعه و سنی است
  • (ویدئو) تغییر بارورنکردنی لوکیشن سریال خانه به دوش پس از ۲۰ سال
  • جوی آرام و پایدار تا اواسط هفته در آسمان گلستان حاکم است
  • لوکیشن «خانه به دوش» پس از ۲۰ سال
  • نگاهی به هیاهوی جدید درباره سریال «پایتخت»